به واژهٔ فرهنگ فکر کنید. ما در مورد فرهنگ سازمانها، فرهنگ کارکنان، فرهنگ داده پردازی، و فرهنگ کسب و کار صحبت میکنیم. به نظر میرسد استفاده از این دست کلمات روز به روز در حال افزایش است. همه این موارد بدون شک حائز اهمیت هستند. اما بدون شک، یکی از مهمترین و مؤثرترین این موارد در محیط کار شما، فرهنگ کوچینگ است.
اما منظور از این اصطلاح دقیقاً چیست؟ چرا باید یکی این فرهنگ را در سازمان خود ایجاد کنید، و اجرای آن چقدر دشوار است؟ ابتدا به بررسی دقیق معنای فرهنگ کوچینگ میپردازیم.
فرهنگ کوچینگ چیست؟
فرهنگ کوچینگ فرهنگی است که در آن همه به پرسیدن و پاسخ دادن به سوالات عادت دارند.
فرهنگی که در آن افراد هنگام مخاطب قرار داده شدن برای سؤالات احساس تهدید و ترس نمیکنند یا خودخواهی و خودبرتربینیها مانع این تعامل (پرسش و پاسخ) نمیشوند و بجای آن به عنوان راهی برای رسیدن به گزینه مناسب تلقی میشوند.
این تعامل همچنین برای کمک به افرادی است که قبلاً عملکرد خوبی داشتهاند تا حتی بهتر از پیش شوند و به پتانسیل خود برسند. در چنین حالتی کوچینگ دیگر به عنوان یک فعالیت اصلاحی تلقی نمیشود. این موضوع، همانند مربیگری یک ورزشکار المپیکی یا یک ستاره ورزشی است. همچنانکه میدانید همه این ورزشکاران مربیانی دارند که به آنها کمک میکند تا پیشرفت کنند و بدینوسیله از تمام توان خود استفاده کنند.
خوب به نظر میرسد، اینطور نیست؟ و ما قصد داریم در ادامه این مقاله نحوه ایجاد آن را بررسی کنیم. اما، قبل از ادامه کار، بیایید نگاهی به مزایای فرهنگ کوچینگی در سازمان شما بیندازیم.
مزایای فرهنگ کوچینگی
مزیّتهای متعددی وجود دارند، اما موارد اصلی عبارتند از:
- افزایش انگیزه
- خود اتکایی بیشتر
- بهبود عملکرد
- خلاقیت بیشتر
- افزایش همکاری
- ذهنیت بهتر
- افزایش مسئولیت
- بهبود بهره وری
چنانکه گفته شد اینها تنها بخشی از مزیتها و خوبیهای فرهنگ کوچینگی در سازمان و کسب و کار شما است. امّا چگونه میتوان این فرهنگ را در یک سازمان پایه گذاری کرد؟
آموزش کوچینگ
همه چیز با آموزش درست آغاز میشود. باید روی آموزش کوچینگ به ده درصد از پرسنل خود تمرکز کنید. و ده درصد از همان گروه کوچ شما، باید آموزشهای فراتر دیده و سوپروایزر و ناظر سایر اعضا باشند.
بهعنوان مثال اگر بیزینس شما ۱۰۰۰ نفر کارمند دارد، ۱۰۰ نفر از ایشان برای آموزش کوچینگ انتخاب میشوند و از بین این صد نفر، ۱۰ نفر آموزشهای پیشرفتهتری دیده و سرپرست تیم کوچینگی شما میشوند.
ولی این آموزش صرفاً منحصر به گذراندن دورههای بیزینس کوچینگ نیست. بلکه باید به آنها فرصت و زمان کافی برای کوچینگ دهید.
برای این کار ۲۰ درصد زمان کاری کارمندتان را در برنامهٔ کاریش به مهارت کوچینگ وی تخصیص دهید و تحت هیچ شرایطی -حتی زمانی که فشار کار و ددلاینها را احساس میکنید و به نیروهایتان بهصورت تمام وقت نیاز دارید- به این زمان تخصیص یافته برای کوچینگشان دست نزنید.
چگونه ده درصد کوچ مجموعه را انتخاب کنیم؟
اولین نکته این است که تنها کسانی را برای این کار انتخاب کنید که به این کار علاقه دارند. درست است که علاقه لزوماً دلیل بر موفقیت نیست امّا اراده و اشتیاق برای آموختن، از استعداد برای فهم تئوری کوچینگ مهمتر است.
به حوزهٔ فعالیت کارکنانی که در این تیم قرار میدهید نیز توجهی نکنید. از آنجایی که چهار مهارت «پرسیدن سؤال درست»، «گوش دادن»، «پیش بردن موارد» و «دادن بازخورد حمایتگرانه» اصول اصلی کوچینگ هستند، کارمند بخش حسابداری میتواند به سادگی بیزینس کوچینگ کارکنان بخش بازاریابی یا منابع انسانی را برعهده بگیرد و در این کار مانعی وجود ندارد.
شما تنها زمانی کوچ خوبی میشوید که به خوبی گوش فرا دهید و بدین واسطه سؤال درست و بهجایی بپرسید. زمانی میدانید که سؤال شما درست بوده که بازخورد و واکنش طرف مقابل شما مواردی این گونه باشد.
“من تا بهحال به این موضوع نیندیشیده بودم!”
یا
“چه سؤال جالبی! به آن فکر میکنم”
این تیم عمدتاً شامل افرادی میشود که قبلاً کوچ بودهاند امّا حال در این سِمَت، مهارتهای رهبری و پیشبرد اهداف کلیتر را پیش خواهند گرفت.
و امّا گروه سرپرست کوچهای شما، گروهی است که به ارتقا و آموزش پیوسته تیم کوچینگ شما کمک میکنند. بهتر است خود این افراد هم توسط یک کوچ خارجی کوچ شوند تا بهتر بدانند با چه روند و پروسهای مواجهاند، در آن چه چیزهایی نهفته است و باید چه کنند. یکی دیگر از وظایف اصلی افراد این گروه، این است که با ابتکار عمل و ایجاد فرصتهای جدید از کوچینگ افراد حمایت کرده و بر آن نظارت کنند.
جمعبندی
در این مقاله به فرهنگ کوچینگ پرداختیم و مزیتهای آن را بیان کردیم و دانستیم که راه تقویت آن در سازمان ما، ارائه آموزش کوچینگ است. واضح است که در صورت ریشه کردن فرهنگ کوچینگ در هر سازمان، فواید آن به مرور و به وضوح قابل مشاهده خواهد بود.
ارائه از: تیم بیوتی کوچینگ